امروز پنج و نیم  باهمسر بیدار شدم. حاضر شد بره باشگاه. کلاسش ۶:۳۰ صبح شروع میشه تا ۸:۳۰ و جالبه که کار همسر اداریه. و محل کار بسیار دور از باشگاه. فک کنم ۱۱ برسه سر کار. مرخصی ساعتی میگیره. برام تحسین برانگیزه که انقدر واسه چیزی که دوس داره وقت و انرژی میذاره. یه دوره  تو باشگاهشون هست که یه جورایی رویای زندگیشه. البته استادش گفته فعلا خیلی جمعیت زیادیدرخواست ثبت نام دادن. امیدوارم همسر بتونه تو این دوره شرکت کنه. حس میکنم روحش اروم میشه. چقد دوست داشتنی تر بود وقتی بعد از باشگاه بهم زنگ زد. چقد باید از فرصتامون بهره ببریم. به به. چه زندگی رویایی ای در پیش داریم ما دوتا.یوهووووووووو


پ.ن من بعد از رفتن همسر دوباره خوابیدم. فک نکنید خیلی سحرخیز شدم