امروز واسه دومین بار در طول این سی سالی که از زندگیم گذشته میخواستم سوپ درست کنم. بار اول مربوط میشد به حدود ۹ سال پیش تو خوابگاه که بدجوری سرماخورده بودم و انصافا به غلط کردن افتادم از درست کردن سوپ. چون با اون خال داغون، خریدن و پاک کردن و خرد کردن سبزی اونم تو شرایط خوابگاه که نه از یه چاقوی تیز درست حسابی هبری هست نه از تخته، خیلی کار سختی بود.اونم تو یه اشپزخونه ی دومتری که هی شیش نفر دیگه هم میرفتن و میومدن. به هرحال.الان بار دومه. نخیر .من هوس نکردم. همسر هم هوس نکرده. دارم واسم یه نفر سوم درست میکنم!!!!!!!!!یکی از فامیلای همسر!!!!! یعنی اینو به هرکی بگین شاخ در میاره. من تاحالا واسه مامانم هم یوپ درست نکردم تو مریضیش. حالا هم نه اینکه همسر از من بخوادا. نه. منتها من نمیدونم چرا وقتی میبینه وقت سرخاروندن هم نداره، الکی قول میده به فامیل سرماخورده که من حتما واست سوپ درست میکنم. هی از اون انکار از همسر اصرار. خلاصه اینکه من بصورت داوطلبانه دست بکار شدم. اما گفتم که باید بگی خودم درست کردم. چون من نمیدونم چی از آب در میاد. چقدرم طولانیه پختش. الان حدود سه ساعته که بیدار شدم. خیلی دردسر داره. کی میگه غذای راحتیه یا پیش غذاس؟ والا من پاستا و قرمه سبزی و قلیه ماهی رو راحت تر از این درست میکنم.