همین عست که عست

من در مقابل لحظات عمرم مسئولم

یه جا یه مطلب خوندم مبنی بر اینکه واسه زنان ایرانی داشتن ظاهر زیبا مهمتر از ذهن زیباست و این رو میشه با مقایسه ی هزینه ی لوازم آرایشی و هزینه ی کتاب دریافت. خب اینکه اصلا موضوع عجیب و جدیدی نبود. اما باعث شد من یکم به خودم فکر کنم. شخصا پول زیادی رو صرف لوازم ارایش نمیکنم.از ارایش غلیظ هم خوشم نمیاد. اما از اون طرف واسه کتاب خریدن هم زیاد هزینه نمیکنم. کتاب میخونم و خیلی دوست دارم. اما بیشتر امانت میگیرم.خلاصه اینکه داشتم به خودم میبالیدم که این وصله ها به من نمیچسبه که یه دفه یاد دیشب افتادم. مهمونی!!! پوچ. و یاد چند روز پیش. و ....و به این فک کردم که درسته که من شخصا هم واسه ذهن و درون و هم واسه جسم و ظاهرم ارزش قائلم و یکی رو فدای اون یکی نمیکنم. اما در عمل انقدر که زمان های من توی جمعهای سطخی ، هرز رفته، تو جمعهای فرهنگی تازه نشده. و باید به خودم بیام. باید به خودم بیام. و اسیر این آداب مسخره نشم. نباید تنها واسه اینکه فامیل ودوست مخصوصا فامیل نرنجن، وقتمو با مهمونیهای بی سر و تهی که از اول تا آخرش حرف از باکلاس بودن ما و چیپ بودن هرکه غیر ما هست، تلف کنم. من در مقابل لحظات عمرم مسئولم.

۲۲ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۲۵ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شادان ....

مانا

وبلاگ مانا یا همون بانوی برتر که تو لیست دوستام هست خیلی روم تاثیر خوبی گذاشت. البته من معمولا به خودم اهمیت میدادم. اما این وبلاگ واقعا تلنگر خوبی بود واسم. بهتون توصیه ی اکید میکنم برین تو لینک دوستام و حتما روی بانوی برتر کلیک کنین.

۲۰ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۰۲ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شادان ....

سوپ

امروز واسه دومین بار در طول این سی سالی که از زندگیم گذشته میخواستم سوپ درست کنم. بار اول مربوط میشد به حدود ۹ سال پیش تو خوابگاه که بدجوری سرماخورده بودم و انصافا به غلط کردن افتادم از درست کردن سوپ. چون با اون خال داغون، خریدن و پاک کردن و خرد کردن سبزی اونم تو شرایط خوابگاه که نه از یه چاقوی تیز درست حسابی هبری هست نه از تخته، خیلی کار سختی بود.اونم تو یه اشپزخونه ی دومتری که هی شیش نفر دیگه هم میرفتن و میومدن. به هرحال.الان بار دومه. نخیر .من هوس نکردم. همسر هم هوس نکرده. دارم واسم یه نفر سوم درست میکنم!!!!!!!!!یکی از فامیلای همسر!!!!! یعنی اینو به هرکی بگین شاخ در میاره. من تاحالا واسه مامانم هم یوپ درست نکردم تو مریضیش. حالا هم نه اینکه همسر از من بخوادا. نه. منتها من نمیدونم چرا وقتی میبینه وقت سرخاروندن هم نداره، الکی قول میده به فامیل سرماخورده که من حتما واست سوپ درست میکنم. هی از اون انکار از همسر اصرار. خلاصه اینکه من بصورت داوطلبانه دست بکار شدم. اما گفتم که باید بگی خودم درست کردم. چون من نمیدونم چی از آب در میاد. چقدرم طولانیه پختش. الان حدود سه ساعته که بیدار شدم. خیلی دردسر داره. کی میگه غذای راحتیه یا پیش غذاس؟ والا من پاستا و قرمه سبزی و قلیه ماهی رو راحت تر از این درست میکنم.

۱۹ فروردين ۹۴ ، ۰۶:۵۰ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شادان ....

نبوغ

این شاگردی که جدیدا شروع کردم بهش درس بدم واسه تافل، آدم خیلی کار درستیه. اینه که منم وقتی دارم نوشته هاشو چک میکنم.ناخوادآگاه وسواسم زیاد سده. هی با خودم میگم نه. این ادم که راحت اشتباه نمیکنه. اونم این همه. واسه همین هی همه چی رو با دیکشنری چک میکنم که مطمئن شم درست میگم. که البته تاالان همش حق بامن بوده. یاد م. ر. افتادم. وقتی  اولین بار فهمیدم سطح زبانش اونی نیس که من سالها فکر میکردم. و انصافا عجبا اعتماد به نفسی داشت. البته شاگردنابغه ی من آدمی مث اون نیس خدای نکرده. ولی اینم اعتماد به نفسش خیلی بالاس

۱۷ فروردين ۹۴ ، ۰۷:۲۱ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شادان ....

هر لحظه زندگی رو باید از سر گرفت

همین!

۱۷ فروردين ۹۴ ، ۰۴:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شادان ....

هر لحظه زندگی رو باید از سر گرفت

همین!

۱۷ فروردين ۹۴ ، ۰۴:۳۹ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شادان ....

گلدان ما کم جونی فقر آهن داشت

آخ جون. امروز یه اتفاق خوشکل افتاده. اونم اینکه یکی از گلدونام که خیلی حالش بد بود، الان جالش خیلی خوبه. دم همسر گرم که دیشب از این گل قطع امید نکرد و بهش کود آهن داد و خاک برگ هم بهش اضافه کرد. من راستش نظرم این بود که باید قبلا اینکارا رو میکردیم. و اینکه خب ممکنه الان هم جواب بدن ولی باورم نمیشد به این زودی. داشتم تلفنی و با ذوق واسه مامان تعریف میکردم که ایشون فرمودن بله دیگه. مث آدم. به آهن نیاز داره. چقد بگم قرصای آهنتو بخور. !!!!!!! من این وسط چیگارم آخه. موضوع گل بود. عجبا.

۱۶ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۰۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شادان ....

خوشحالم

امروز بیدار شدم با همسر صبحانه نوش جان کردیم. بعد که داشت میرفتم رفتم سراغ ادامه ی خواب.گفتم ۸:۱۵ زنگ بزن خونه که بیدار شم. زنگ زد. بیدارم کرد. میخواستم تمرین سه تار کنم. روند قشنگی تو درس امروز پیدا کردم و یادش گرفتم. البته شاید لازم باشه یکی دو بار دیگه بزنمش که هوب و بی وقفه از اب در بیاد. بوی غذام داره میاد. برم ناهار بخورم تا نسوخته

۱۶ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۳۸ ۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شادان ....

درخواست کن

واقعا فرقی نمیکنه خواسته چیه. کافیه بخوای تا از راه غیرمنتظره ای جواب بگیری. تو حفظ کردن دستان ها خیلی مشکل داشتم. البته در مورد سیم دوم. خیلی جالبه. یه دفه یه راهی به ذهنم رسید. امتحانش کردم. دیدم جواب میده. همه رو یاد گرفتم به راحتی. حالا باید نواختنشو تمرین کنم.  

۱۵ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۴۴ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شادان ....

قانون

طبق قانون جذب به هرچیزی که بیشتر توجه کنی بیشتر ازش بهت برمیگرده. من که اینا رو میدونم چرا تو وبگردیام اطلاعات حوادث تلخ رو میخونم. یا چرا وقتی کمکی لزم برنمیاد تو دعوای مزخرف و مداوم همسایمون با شوهرش، چرا یه جوری خودمو مشغول نمیکنم که ذهنم درگیرشون نشه؟ چرا واقعا؟ مگه من واسه خودم  شادی نمیخوام و واسه بقیه؟

تصمیم بگیر. یک بار واسه همیشه تصمیم بگیر که فقط به خوبیها اجازه ی ورود بدی. خلاف خوبیها رو اگه میتونی کمک کنی، و اثر خوب بگذاری خوبه بدونی. درغیراینصورت اصلا کمک نمیکنه که دنیای بهتری بسازی

۱۵ فروردين ۹۴ ، ۰۷:۰۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شادان ....